«آيا اميدی برای يك ازدواج پايدار وجود دارد؟»
«پیش نهادهایی که خواهید خواند در خصوص روابط به شما كمك خواهد كرد تا مشكلات زناشویی خود را
به حداقل برسانیدو مانع از آن خواهد شد كه جزو آمار اشخاص طلاق گرفته قرار بگیرید.»
«به نوشته ی:دنیس رینی»
یك بار خانمی دیدگاه خود را درباره ازدواج با من در میان گذاشت:«مثل این می ماند كه با دوربینی در حال بررسی یك صحرا هستم. هر كجا را كه نگاه می كنم، بدن هایی را می بینم كه در همه جا پخش شده اند و در مراحل مختلف مرگ و میر قرار دارند . . . طلاق، انزوا، روابط پوسیده و توأم با بدرفتاری، ویرانی و خرابی از همه نوع. پس از مشاهده این تصاویر از خود می پرسم، چرا باید میلی برای آغاز این سفر داشته باشم؟»
امروزه تعداد زیادی از دانشجویان همین سوال را می پرسند. اگرچه آنها عمیقاً مشتاق هستند تا رابطه ای داشته باشند كه مادام العمر بوده و توأم با امنیت و مسرت باشد، اما از ازدواج می ترسند.
یك نوعروس در مقاله ای كه در نیویورك تایمز به چاپ رسید گفت: «من شاهد بودم كه چگونه ازدواج والدینم با شكست روبرو شد، و نمی دانستم كه آیا می توانم زندگی مشترك خود را سرپا نگاه دارم یا خیر.»
(كندال همیلتون و پت وینگرت، «به سمت پایین صفوف صندلی های كلیسا»، نیوزویك، ۲۰ جولای ۱۹۹۸، صفحه ۵۴)
«نتایج نرخ بالای آمار طلاق»
تا كنون هیچ نسلی كه به سن ازدواج رسیده، هرگز تا به این اندازه با خود كوله باری از فروپاشی خانوادگی را به همراه نیاورده است. در ایالات متحده هر ساله بیشتر از یك میلیون بچه فروپاشی خانواده های خود را تجربه می كنند. (جان جی. دی آیلیو، «طلاق مرگبار»، نشنال ریویو، ۷ آوریل ۱۹۹۷)
تعداد بسیار زیادی از دانشجویان تجربیاتی نظیر این را به خاطر دارند:
مری: یك روز بعد از ظهر مری از مدرسه به خانه برگشت و پدرش را دید كه چمدان به دست از در منزل خارج می شود. پدرش داشت آنها را ترك می كرد. او به مری گفت: «عزیزم، برای دیدنت می آیم.» پدر مری پیشانی او را بوسید و رفت. مری بعد از آن هرگز پدرش را ندیده است.
رابرت: وقتی كه او پنج سال داشت والدینش از هم طلاق گرفتند. رابرت با مادرش زندگی می كند كه تا كنون سه بار ازدواج كرده و بیش از اندازه مشروب می خورد. یك بار وقتی كه رابرت نوشابه را داخل ماشین ریخت، اولین ناپدری او به شدت وی را كتك زد.
كری: والدین او از هم جدا نشده اند ولی به شدت متمركز بر مشاغل پرسود خود هستند. به ندرت پیش می آمد كه پدر و مادر كری در
كنسرت هایی كه او در دوران دبیرستان در اركستر مدرسه اجرا می كرد او را همراهی كنند، و اكنون كه كری در یك كالج به دور از خانه در حال تحصیل است، به ندرت پیش می آید كه حتی با والدین خود صحبت كند. خانواده یا از طریق ایمیل و یا با گذاشتن پیغام در دستگاه پیام گیر با هم ارتباط برقرار می كنند.
فیلیپ: زمانی كه فیلیپ سال آخر دانشكده بود یك شب با صدای مشاجره والدینش از خواب بیدار شد. او صدای در هم شكستن چیزی و سپس صدای جیغی را شنید. فیلیپ مادر خود را در آشپزخانه یافت در حالی كه در اثر ضربه چاقو زخمی شده و خون از او جاری بود. فیلیپ پلیس را خبر كرد و آنها پدرش را دستگیر كردند.
فیلیپ همراه مادر و دو خواهر كوچكش در یك پناهگاه زندگی می كنند. فیلیپ نمی داند پدرش كجا زندگی می كند. احتمالاً شما نیز اشخاصی همچون مری، رابرت، كری و فیلیپ را می شناسید. شاید تجربیات خود شما مشابه این افراد یا بدتر از این باشد. شاید محیط خانه شما نیز پر از ستیز و كشمكش، عدم توافق و آشفتگی بوده است.
در نتیجه شما با خود فكر كرده اید كه آیا باید ازدواج كنید یا نه . . . شما نمی خواهید عاقبت با رابطه ای روبرو شوید كه پر از درد و ناامیدی است، و باعث ایجاد یك تزلزل روحی در بچه های خود شوید. شما این نظریه را می پسندید كه باید زندگی خود را با كسی سهیم شوید كه شما را دوست دارد، اما اگر صادق باشید، اذعان خواهید كرد كه ازدواج تا حدی ترسناك است.
شاید از خود بپرسید: «آیا قادر خواهم بود فراتر از زیانی كه خانواده ام به من زدند قدم بردارم؟ آیا می توانم یك ازدواج و زندگی خانوادگی شاد و سالم را تجربه كنم؟» پاسخ این پرسش صریحاً مثبت است.
از سال ۱۹۷۶ تا كنون با سازمانی همكاری داشته ام كه به خانواده ها كمك می كند و شاهد بوده ام كه چگونه هزاران مورد از ازدواج هایی كه به ظاهر امیدی برای نجات شان نبود كامیاب شده اند. خداوند برای مردم شكست خورده طریقی را مهیا می كند تا بتوانند یك رابطه سالم و كامل را تجربه كنند. در این باره بعداً بیشتر صحبت خواهیم كرد.
«ازدواج . . . ارزش مشكلات را دارد»
چرا علیرغم مشكلات و رنج هایی كه در زندگی مشترك وجود دارد باز هم مردم مایلند ازدواج كنند؟ اگرچه امروزه مطبوعات درباره امر ازدواج اخبار ناخوشایندی را اعلام می كنند، اما هنوز هم عبور از راهروی بین صفوف صندلی های كلیسا عملی عامه پسند است.
بررسی اخیری كه به وسیله لوییس هریس انجام گرفت نشان داد كه ۹۶% دانشجویان دانشكده مایلند ازدواج كنند و یا در حال حاضر ازدواج كرده اند، و نود و هفت درصد با این اظهار نظر موافق هستند كه: «داشتن یك رابطه خانوادگی صمیمی كلید خوشنودی است.»
(«نسل ۲۰۰۱: بررسی از اولین كلاس فارغ التحصیلان دانشكده در هزاره جدید»، اجرا شده بین سالهای ۱۹۹۷ – ۱۹۹۸ توسط لوییس هریس و شركا برای سازمان:Northwestern Mutual Life Insurance Company به آدرس: ۷۲۰ E. Wisconsin Ave., Milwaukee, WI ۵۳۲۰۲ ، صفحات ۸ و ۱۱)
بنابراین اگرچه در حال حاضر تقریباً از بین هر چهار آمریكایی بالغ هجده سال و بالاتر، یك نفر طلاق گرفته (دی آیلیو، طلاق مرگبار) اما احتمال این كه بتوان یك ازدواج خوب و پایدار داشت باعث می شود كه تقریباً همه راغب باشند تا شانس خود را امتحان كنند.
چرا ازدواج تا این اندازه جذاب است؟ واقعیت این است كه هیچكس مایل نیست تنها بماند. اگرچه این موضوع را خیلی بزرگ جلوه میدهیم كه باید «آنچه خود مایلیم انجام دهیم» و برای احقاق حقوق فردی اصرار میورزیم، اما همه ما مشتاق داشتن امنیت و گرمی یك رابطه صمیمی با كسی هستیم كه دیوانه ماست.
شاید این گونه اظهار كنیم كه «می خواهیم تنها باشیم» و در آرزوی داشتن «كمی فضا» هستیم، اما آرزوی قویتر ما این است كه مقداری فضا را با كسی سهیم شویم، با كسی كه ما را دوست دارد.
اگرچه جاذبه جنسی قسمت مهمی از اشتیاق ما برای ایجاد صمیمیت است، اما میل برای برقراری پیوندی عمیق با شخصی دیگر تنها منحصر به روابط جنسی نیست. ما از ابتدا با این آرزو و میل پرشور و پرحرارت خلق شده ایم كه توسط كسی شناخته شده و مورد تحسین قرار بگیریم.
«دلایل نرخ آمار طلاق»
پس به چه دلیل تعداد زیادی از مردم كه هم مایلند و هم نیاز دارند تا با كسی نزدیك و صمیمی باشند كارشان به طلاق می انجامد؟ یك جدایی كه اغلب مملو از خشم و نومیدی است. بسیاری از كسانی كه ازدواج می كنند قصد دارند تا به یك رابطه و پیوستگی محكم و بادوام دست یابند كه عمدتاً بر پایه احساسات بنا شده است.
در بیشتر روابط، عشق و پذیرش تا زمانی ادامه پیدا می كند كه شخص مقابل انتظارات ما را برآورده سازد. اگر احساسات گرم و صمیمی باشد، یك زن و شوهر می توانند از مصاحبت با یكدیگر لذت ببرند، از خصلت آزاردهنده یا رنجش آور طرف مقابل چشم پوشی كنند، به اندازه كافی ارتباط برقرار كرده و معذلك بتوانند عواطف خود را ابراز نمایند.
اما زمانی كه احساسات رو به سردی می گراید، یك یا هر دو طرف متوجه می شوند كه درونشان هیچ ذخیره و یا قابلیتی وجود ندارد تا بتوانند شخصی را كه به وضوح آشكار است عیب و نقص دارد دوست داشته باشند.
در این صورت دیگر احتیاجات برآورده نمی شود و این خود باعث ایجاد ناراحتی شده و در نتیجه باعث تشویق و ترویج حالت تدافعی، كاهش ارتباط مثبت، اوج گرفتن سوءتفاهم ها، برانگیخته شدن نزاع و كشمكش و تحریك خشم و تلخی بین یك زوج می گردد.
اگر بخشش و آشتی این سیر نزولی پیچیده را در هم نشكند، قابلیت دوست داشتن یكدیگر عملاً فلج می گردد. تقریباً در تمامی روابط می توان از این الگو تا مدتی اجتناب نمود، اما این تا زمانی امكان دارد كه مسئله دشواری كه باعث دامن زدن به خودخواهی می شود وجود نداشته و یا پنهان باشد. اما دیر یا زود واقعیت آشكار می شود. علیرغم بهترین قصد و غرض زوجین، آنها به مرور متوجه می شوند كه امكان ندارد نیازهای دو انسان مستقل كاملاً و در همه وقت برآورده گردد.
«اندرزهایی در خصوص روابط . . . چگونه می توان از مشكلات ازدواج پرهیز نمود؟»
برای اینكه رابطه ای با موفقیت به پیش رود كار گروهی لازم است و ضروری است كه هر دو طرف از خواسته های شخصی خود دست بكشند. فداكاری بایستی جای خودپسندی را بگیرد. بعضی اوقات یكی از زوجین قادر است انصافاً از عهده این كار به خوبی برآید، اما عاقبت صبر و تحمل به پایان می رسد. فداكاری طبیعی نیست؛ اما خودخواهی طبیعی است.