top of page

چه كسی خدا را آفريد؟

 

   اگر قرار است چیزی به وجود آید، ابتدا می باید که به وسیله ی چیز دیگری تحریك و برانگیخته شده باشد. یك كتاب یك نویسنده دارد. موسیقی، یك موسیقی دان دارد. یك مهمانی را نیز یك نفر به راه می اندازد! تمامی آن چیزهایی كه آغاز می شوند و آغازی دارند، برای آغازشان علت و انگیزه ای وجود دارد.

   جهان هستی را در نظر بگیرید. زمانی بود كه دانشمندان بر تئوری «جهان پایدار» متكی بودند. این تئوری می گوید كه جهان هستی همواره وجود داشته است، بدون اینكه برای آن آغازی بوده باشد.

   امروزه شواهد وابسته به فلسفه ی نظام جهان، «انفجار بزرگ» را نقطه ی آغازی برای به وجود آمدن جهان هستی می داند. جهان هستی ما كه شامل فضا- زمان- ماده و انرژی است، آغازی متمایز و منحصر به فرد داشته است.

   از آنجایی كه جهان هستی همواره وجود نداشته، بلكه به وجود آمده است (یك آغاز خارق العاده و کاملا بی مانند)، بنابراین واقعیت دیگری باید سبب به وجود آمدن و یا آفریده شدن آن شده باشد. (نمونه های كنت ریچارد؛ مجله اتصالات ۲۰۰۷؛ بخش ۳؛ www.reasons.org)

   تمامی آنچه را كه در طبیعت مشاهده می كنیم، آغازی دارد. اما خداوند مقوله ی متفاوتی است، و بایستی اینچنین باشد. خداوند از تمامی طبیعت، انسانیت و هر آنچه كه وجود دارد متفاوت است، از این لحاظ كه او همواره وجود داشته است، مستقل و بی نیاز از هر آنچه كه او خود آفرید. خدا موجودی محتاج و وابسته نیست، بلكه او خودكفا است و برای وجود داشتن بی نیاز به غیراست. كتاب مقدس نیز خدا را دقیقاً اینگونه توصیف می كند و خدا نیز خویشتن را این گونه آشكار نموده است. چرا خدا بایستی این گونه باشد؟

 

   از هیچ راه دیگری نمی توان جهان هستی را توضیح داد. جهان هستی نمی توانست خود را بیافریند. جهان هستی همواره وجود نداشته است. این نیز امكان پذیر نیست كه جهان هستی به وسیله ی چیزی آفریده شده باشد كه خود نیز مخلوق باشد. چرا نه؟

   زیرا منطقی نخواهد بود اگر بخواهیم اینگونه استدلال كنیم كه جهان هستی به وسیله خدا خلق شد، اما خدا به نوبه ی خود به وسیله ی خدایی دیگر كه قدرت بالاتری ست به وجود آمد، كه این خدا نیز به نوبه خود به وسیله خدایی كه قدرت سوم است خلق شد و تا به آخر… همانگونه كه ارسطو به طرز متقاعدكننده ای بحث نمود، بایستی واقعیتی وجود داشته باشد كه سبب می شود، ولی او خود بی سبب است (و یا موجودی كه حركت دهنده است ولی خود بی حركت است). چرا؟ زیرا اگر این سیر بی پایان وجود داشته باشد، بنابراین از لحاظ تعریف و معنا، كل این روند هرگز قادر به شروع نخواهد بود.

 

 

 

 

 

نوید رهایی

bottom of page